زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

جامع الالحان

جامِعُ الْاَلْحان، از مهم‌ترین و مفصل‌ترین کتابهای فارسی موسیقی، تألیف عبدالقادر بن غیبی حافظ مراغی (ح 757- 838 ق/ 1356-1435م). در آغازِ اقدم نسخ به دست آمده به خط مؤلف (محفوظ در کتابخانۀ بادلیان، شم‍ Marsh 282)، در کنار عنوان کتاب و نام نویسنده، تاریخ محرم 808 ثبت شده، اما در پایان همین نسخه که مهر مؤلف را نیز می‌توان دید، پایان نگارش کتاب، روز جمعه 11 صفر 816 ذکر شده است. به نظر می‌رسد که سال 808 ق زمان آغاز نگارش رساله بوده باشد (نک‍ : خضرایی، 9). نسخۀ دیگری هم به خط مؤلف به دست آمده (محفوظ در کتابخانۀ نور عثمانی، شم‍ 3644) که تاریخ پایان نگارش آن سوم صفر 818 است و مؤلف در ابتدای آن، برخلاف نسخۀ پیشین، به ثنا و دعای شاهرخ تیموری (حک‍ 807-850 ق/ 1404-1451م) پرداخته است. 
داستانی در زبدة التواریخ آمده که حاکی از حضور مراغی در دربار شاهرخ در هرات به سال 813 ق است (حافظ ابرو، 1/ 402)؛ اما از اینکه مراغی پس از مرگ تیمور (807 ق) تا 813 ق در دربار کدام امیرزاده به سر می‌برده است، اطلاعی در دست نیست. با اینکه نگارش جامع الالحان اندکی پس از بر تخت نشستن شاهرخ آغاز شده است، نمی‌توان به یقین گفت که این نسخه به سفارش شاهرخ نوشته شده باشد، زیرا اولاً این نسخه را به فرزندش نورالدین عبدالرحمان اهدا کرده (نک‍ : خضرایی، 27) و دوم اینکه در آن نه‌تنها از شاهرخ نامی نرفته، بلکه مؤلف در شرح دوره‌های «قمیریه» و «مأتین» از محمد سلطان، و در شرح دور «ضرب‌الجدید» از خلیل السلطان، رقیبان شاهرخ در جانشینی تیمور نام برده است که این نامها در نسخۀ 818 ق حذف شده‌اند (نک‍ : ص 251-252، 258). گفتنی است که نسخۀ پاکیزه‌ای از جامع الالحان در چند مجلد برای شاهرخ نوشته شد که شباهت بسیار با نسخۀ 818 ق دارد و اکنون در کتابخانۀ نور عثمانی به شماره‌های 3645، 3646، 3649 و 3650 نگاهداری می‌شود. نیز مراغی در 21 شوال 821 کتابی که به نظر می‌رسد خلاصه‌ای از جامع الالحان باشد، برای بایسنقر نوشتـه است (نک‍ : خضرایی، 28).
مراغی در دیباچۀ جامع الالحان (ص 2) آورده است که «اگر کسی در این کتاب امعان‌نظر لازم دارد... به نسخۀ دیگر محتاج نشود». به نظر می‌رسد که مؤلف کوشیده است کتابی جامع به رشتۀ تحریر درآورد و شاید وجه نام‌گذاری آن به جامع الالحان، همین باشد. مراغی برخی از کتابهایی را که پیش از او دربارۀ موسیقی نوشته شده بود، مطالعه کرده، و بیش از همه از آراء صفی‌الدین ارموی در کتابهای الادوار و الرسالة الشرفیة تأثیر گرفته است، چنان‌که بسیاری از مطالب جامع الالحان تلخیص یا شـرح مطـالب این دو کتـاب است (نک‍ : دنبالۀ مقـاله). مـؤلف همچنین از کتاب المقالات فارابی یاد، و مطالبی را از آن نقل کرده است (نک‍ : ص 186، 214). محتمل است که منظور از کتاب المقالات، همان کتاب الموسیقی الکبیر ــ که شامل 8 مقاله است ــ باشد. نیز در جامع الالحان مطالبی از کتابهای لوازم موسیقی اثر احمد مداینی، الصحاح فی اللغة و العلوم از اسماعیل ابن حماد جوهری، بخش موسیقی کتاب شفاء (جوامع علم الموسیقی) ابن سینا و بخش موسیقی کتاب دُرة التاج، از قطب‌الدین شیرازی نقل شده است. مؤلف بارها از کتاب دیگر خود، کنز الالحان نیز یاد کرده است که از اشارات وی برمی‌آید کتابی مفصل و مشتمل بر مباحث نظری و نغمه‌نگاری ابجدی برخی از تصنیفهای ساختۀ خود وی و دیگران بوده است. تاریخ نگارش این کتاب، با توجه به آنکه پیش از جامع الالحان تألیف شده، قبل از 808 ق، و با توجه به تأکید مؤلف که تصنیفهایی که وی در شرط‌بندی 778ق ساخته، در این کتاب نغمه‌نگاری شده (نک‍ : ص 277)، پس از این سال است.
در متن جامع الالحان برخی نکات را از زندگی مراغی می‌توان دریافت؛ از جمله او در نسخه‌ای که نگارش آن در 816 ق پایان یافته، خود را 58 ساله خوانده است (نک‍ : خضرایی، 27). از آنجا که این مطلب در صفحات پایانی کتاب نوشته شده، و کتاب با همین رسم‌الخط پایان یافته و به تاریخ 11 صفر 816 به دست مؤلف مهر شده است، می‌توان سال تولد مراغی را 757ق دانست. نیز در نسخۀ 818 ق ابیاتی در نصیحت فرزندش آورده که این مصراع از آن جمله است: «کنون سالم از شصت و یک برگذشت» (نک‍ : ص 297). اگرچه گویندۀ این ابیات ذکر نشده، اما محتمل است که از خود مؤلف باشد. بر این اساس سال تولد مراغی را باید 758ق دانست. نیز در حاشیۀ یکی از برگهای نسخۀ 816 ق (نک‍ : خضرایی، 28)، روز تولد فرزندش عبدالعزیز را «دوشنبه غرۀ محرم سنۀ 816» ثبت کرده است. شرح یکی از برنامه‌های موسیقایی مراغی و حکایت شرط‌بندی معروف او در تبریز در مجلس سلطان حسین جلایر نیز در جامع الالحان آمـده، و تاریخ آن 29 شعبان 778 ذکر شـده است (نک‍ : ص 274). این داستان با اندک اختلافی در تاریخ وقوع آن، در شرح ادوار همو نیز آمده است (نک‍ : ص 337).
جامع الالحان مشتمل بر یک دیباچه، یک مقدمه، 12 باب و یک خاتمه است. دیباچه با حمد خدا و رسول(ص) آغاز می‌شود. در نسخۀ مورخ 818 ق شاهرخ نیز ستوده شده است. آنگاه مؤلف به احوال خود اشارۀ کوتاهی دارد و سبب تألیف کتاب را، تعلیم فرزندانش نورالدین عبدالرحمان و نظام‌الدین عبدالرحیم ذکر کرده، و در انتها فهرست مطالب را آورده است.
مقدمه 5 فصل دارد: فصل اول در تعریف موسیقی؛ فصل دوم در چگونگی تولید موسیقی؛ فصل سوم در ذکر موضوع موسیقی؛ فصل چهارم مختصری در بیان مبانی علمی موسیقی به عنوان شاخه‌ای از ریاضیات؛ و فصل پنجم در بیان هدف غایی موسیقی و ذکر احادیثی در مباح بودن آن است.
باب اول، مشتمل است بر 4 فصل: فصل اول در تعریف صوت؛ فصل دوم در تعریف نغمه؛ فصل سوم در چگونگی به‌گوش رسیدن صوت و نغمه؛ و فصل چهارم در بیان سببهای زیر و بمی (قس: صفی‌الدین، الرسالة...، 3-11).
باب دوم، در 3 فصل بدین‌ترتیب: فصل اول در تقسیم وتر و دستان‌بندی به شیوۀ صفی‌الدین؛ فصل دوم در تقسیم وتر به شیوه‌ای که مقدار بُعد بقیه روشن شود؛ و فصل سوم در بیان روش دیگری از تقسیم وتر که نتایج آن با روش صفی‌الدین شباهت کامل دارد و نیز ارائۀ روشی دیگر که نتایج آن با روش صفی‌الـدین تنها در نغمۀ «یز» متفـاوت است (نک‍ : اسعدی، 97-111).
باب سوم، 5 فصل دارد: فصل اول در تعریف بُعد و بیان نسبتهای میان ابعاد و ذکر ابعاد متفق و متنافر؛ فصل دوم در اضافه کردن بُعدی به بُعد دیگر؛ فصل سوم در کم کردن ابعاد از یکدیگر؛ فصل چهارم در بیان شیوۀ نصف کردن یک بُعد؛ و فصل پنجم در بیان سببهای ایجاد تنافر در ترکیب نغمه‌ها. مطالب فصل اخیر عموماً با آراء صفی‌الدین هماهنگی دارد (نک‍ : صفی‌الدین، الادوار، 18)، اما مراغی این نظر صفی‌الدین را که «در گذشتن از نغمۀ «ح» موجب تنافر است»، رد می‌کند.
باب چهارم، مشتمل بر 3 فصل است: فصل اول در ذکر برخی اصناف اجناس است که تلخیصی از مطالب بسیار مفصل‌تر صفی‌الدین در الرسالة الشرفیة (ص 42-62) است؛ در فصل دوم 7 ذی‌الاربع و 13 ذی‌الخمس ملایم ذکر شده است (قس: همو، الادوار، 21-22)؛ و فصل سوم اضافه کردن 7 ذی‌الخمس اول به 7 ذی‌الاربع و تشکیل 7 دور و سپس افزودن هر 13 ذی‌الخمس به هر 7 ذی‌الخمس و تشکیل نود و یک دور است (قس: همان، 24-36).
باب پنجم، 4 فصل است: فصل اول دربارۀ کوک کردن و دستانهای سازهای دو وتری (دو سیمه) است که شباهت فراوان با مطلب صفی‌الدین در کتاب الادوار دارد (قس: همان، 38)؛ فصل دوم دربارۀ سازهای 3 وتری است؛ فصل سوم دربارۀ کوک و دستانهای سازی است که مؤلف آن را عود قدیم خوانده و 4 وتر داشته است؛ و فصل چهارم نیز به کوک و دستانهای عود کامل که 5 وتر داشته، اختصاص دارد (قس: همان، 40-41، نیز الرسالة، 127-130).
باب ششم، 4 فصل دارد: فصل اول در بیان ادوار دوازده‌گانه: عشاق، نوا، بوسلیک، راست، حسینی، حجازی، راهوی، زنگوله، عراق، اصفهان، زیرافکند و بزرگ است (قس: همو، الادوار، 43)؛ فصل دوم در بیان طبقات هفده‌گانۀ ادوار است و منظور آن است که هر دور را می‌توان از هر یک از 17 نغمه از «ا» تا «یح» آغاز کرد (قس: همان، 54-67، نیز الرسالة، 154-166)؛ فصل سوم در بیان آوازات ستّه: نوروز، سلمک، کردانیا، کواشت، مائه و شهناز است (قس: همو، الادوار، 46-47). در ادامه برخی ایرادات قطب‌الدین شیرازی به صفی‌الدین ارموی مطرح، و به آنها پاسخ داده شده است. گذشته از اینکه ممکن است برخی پاسخهای مراغی به قطب‌الدین جانبدارانه باشد، احترام به پیشینیان و نیز پویایی مباحث موسیقایی در این گفتار شایستۀ توجه است؛ و فصل چهارم در شرح شعبه‌های بیست و چهارگانه: دوگاه، سه‌گاه، چهارگاه، پنج‌گاه، عشیرا، نوروز عرب، ماهور، خارا، بیاتی، حصار، نهفت، عزّال، اوج، نیرز، مبرقع، رکب، صبا، همایون، زاولی، اصفهانک، بسته‌نگار، نهاوند، خوزی و محیر است.
باب هفتم، مشتمل بر 3 فصل است: فصل اول دربارۀ اشتباه شدن برخی ابعاد با یکدیگر به هنگام شنیدن؛ فصل دوم در بیان «تشارک نغم» و موضوع بحث نغمه‌های مشترک ادوار است. مراغی گفتار صفی‌الدین در کتاب الادوار (قس: ص 51) را نیز نقل کرده، و به شرح و بسط آن پرداخته است؛ و فصل سوم در «ترتیب اجناس در طبقات ابعاد عظمى» است و منظور حالات نُه‌گانۀ قرار گرفتن 4 ذی‌الاربع و دو فاصلۀ طنینی در یک ذی‌الکل مرتین است (قس: همو، الرسالة، 82-92).
باب هشتم در 3 فصل است: فصل اول در بیان ادوار مشهور در جمع تامّ است و نغمه‌های ادوار دوازده‌گانه در بُعد ذی‌الکل مرتین (اکتاو مضاعف) ذکر شده است؛ فصل دوم در بیان نام نغمه‌های ملایم به عربی و یونانی است (قس: همان، 97؛ فارابی، 340)؛ و فصل سوم در ذکر خویشاوندی برخی ادوار و شعبه‌ها و آوازات است و در آن از دور یا شعبه یا آوازه‌ای به دور یا آوازه‌ای دیگر رفتن سخن به میان آمده است.
باب نهم مشتمل بر 3 فصل است: فصل اول در ذکر دستانهای مستوی و منعکس؛ فصل دوم در بیان اصطخاب غیرمعهود یا کوکهای غیرمعمول است و در آن هزار کوک غیرمعمول برای عود 5 وتری ذکر شده است؛ و فصل سوم در ذکر ترجیعات که در آن از 11 قسم ترجیع و اصناف آن سخن رفته است.
باب دهم 4 فصل دارد: فصل اول در بیانِ گرفتن دستانهای مشکل بر وترهای عود، و ذکر نغمه‌های مشابه و مخالف؛ فصل دوم در تعلیم خوانندگی و ذکر ترکیبات قریب‌الفهم و بعیدالفهم و تقسیم خوانندگی به دو قسم مفرد و مرکب؛ فصل سوم دربارۀ انتقال (گذر از نغمه‌ای به نغمۀ دیگر) است که تلخیص گفتار صفی‌الدین در الرسالة الشرفیة (ص 171-180) است که به گفتۀ صفی‌الدین (همان، 170) برگرفته از گفتار فارابی است (قس: فارابی، 968-982)؛ و فصل چهارم، تقسیم‌بندی سازهای متداول روزگار مؤلف به 3 دسته و تشریح آنها ست به این ترتیب: دستۀ اول، آلات ذوات الاوتار (زه صدا) شاملِ عود کامل، عود قدیم، طرب الفتح، شش تای، طرب رود، طنبور شرونیان، طنبورۀ مغولی، روح‌افزای، قوپوز رومی، اوزان، نای طنبور، رباب، مغنی، چنگ، اکری، قانون، کمانچه، غژک، یکتای، ترنتای، ساز دولاب، ساز غایبی مرصع، تحفة العود، شدرغو، پیپا، یاتوغان، شهرود و رودخانی؛ دستۀ دوم، آلات ذوات النفخ (هوا صدا) شاملِ نای سفید، زمر یا سیه‌نای، سرنا، نای بلبان، نای چاوور، نفیر، بورغو، باق، موسیقار، چبچیق، ارغنون، نای‌انبان؛ و دستۀ سوم، کاسات و طاسات شاملِ ساز کاسات، ساز طاسات و ساز الواح پولاد.
باب یازدهم دربارۀ ایقاع در 4 فصل: فصل اول در تعریف ایقاع، نَقره، ارکان ایقاعی و ایقاع موصل و مفصل و نیز تشریح دوره‌های ایقاعی ثقیل اول، ثقیل ثانی، خفیف ثقیل، ثقیل رمل و رمل، خفیف رمل، هزج و فاختی است. مراغی این فصل را «در ادوار ایقاع بدان طریق که قدما کرده‌اند»، نامیده که در واقع تلخیصی از مطالب صفی‌الدین در کتابهای الادوار و الرسالة الشرفیة است و به نظر می‌رسد منظور او از «قدما»، همان صفی‌الدین ارموی باشد؛ فصل دوم تشریح دورهای ایقاعی متداول در زمان مؤلف یعنی دورهای ثقیل، خفیف، چهار ضرب، ترکی اصل، مخمس راه کرد، رمل و هزج چنبر و دورهای هم‌خانوادۀ آنها ست؛ فصل سوم شرح دورهای ابداعی مؤلف یعنی دورهای ضرب الفتح، دورشاهی، قمیریه، ضرب الجدید و دور مأتین است؛ و فصل چهارم در بیان قاعدۀ دخول در تصانیف است و در این فصل این نکته ذکر شده است که اگر شعر و دور ایقاعی هم‌زمان آغاز شوند، آن را «دخول مع» و اگر شعر بر دور ایقاعی مقدم بیاید، آن را «دخول بعد» و حالت عکس آن را «دخول قبل» گفته‌اند.
باب دوازدهم در 3 فصل: فصل اول در بیان تأثیر ادوار و آوازات و شعبات مختلف در برانگیختن احساساتی چون شجاعت، انبساط خاطر، حزن و جز آنها ست؛ فصل دوم در بیان اصابع یا مواجب سته یعنی اصبع مطلق، مزموم، مسرج، معلق، محمول و مجنب است و مؤلف اشاره کرده که این اصابع شش‌گانه در روزگار پیش از وی متداول بوده است. برخی از این اصابع در کتاب کمال الادب الغناء (نک‍ : کاتب، 112) که در سدۀ 6 ق/ 12م تألیف شده، آمده است؛ و در فصل سوم که یکی از مهم‌ترین فصلهای این کتاب است، تصنیفی از ساخته‌های مؤلف با شعر عربی به مطلع «کل صبح و کل اشراق...» و شعر فارسی با مطلع «زد مار هوا بر جگر...» با استفاده از حروف ابجد و اعداد، نغمه‌نگاری شده است و نیز اصناف تصانیف (قالبهای موسیقی) متداول روزگار مؤلف شرح داده شده که شامل 9 گونه تصنیف: توبت مرتب، بسیط، ضربین، کل الضروب، کل النغم، نشید عرب، عمل، پیشرو و زخمه است.
خاتمه در 6 فصل: فصل اول شامل توصیه‌های اخلاقی و حرفه‌ای به نوازندگان و خوانندگان است که می‌توان این فصل را «آیین خنیاگری» از دیدگاه مراغی دانست؛ فصل دوم جُنگی است که در آن مؤلف اشعاری مناسب مجالس مختلف (دست‌نویس 816 ق شامل 40 مجلس و دست‌نویس 818 ق شامل 45 مجلس) را جمع‌آوری، و پیشنهاد کرده که یادآور سنت مناسب‌خوانی در آن دوران است. این اشعار بسیار متنوع، از مناجات تا مطایبه، و از شاعرانی چون فردوسی، سنایی، ظهیر فاریابی، باباطاهر، عتیقی، مجیربیلقانی، عبدالواسع جبلی، خاقانی، نظامی، کمال‌الدین اسماعیل، سلمان ساوجی، سعدی و حافظ است که در این میان، شمار اشعار منقول از سلمان ساوجی قابل توجه است. اشعاری از خود مؤلف، سلطان احمد جلایر و دیگر شاعران کمتر شناخته شده نیز در این جُنگ می‌توان یافت. همچنین در این مجموعه دهها بیت عربی آمده که بسیاری از آنها به امام علی(ع) منسوب است و اشعاری نیز به زبانها و گویشهایی چون مغولی، ترکی، همدانی، مازندرانی، قزوینی و تبریزی دیده می‌شود؛ فصل سوم خاتمه، در بیان ممارست و تمرین موسیقی است؛ فصل چهارم به موسیقی مغولی اشاره دارد و در آن از 9 کوک (تلحین با ساز) به این ترتیب نام برده شده است: اولوق کوک، اصلان چپ، مخدوم، یورش، قوتاتقوا، بوستارغای، قولادو، چنتای و خنثای؛ فصل پنجم به ذکر نام موسیقی‌دانان از زمان خلقت آدم تا روزگار مؤلف اختصاص دارد. مراغی در این فصل ابتدا داستان افسانه‌وار اختراع عود به دست لَمَک را نقل می‌کند که این داستان پیش از او نیز نقل شده است (نک‍ : مسعودی، 2/ 617)، و به نظر می‌رسد که باور عمومی آن دوره بوده باشد. پس از آن از فیثاغورس، افلاطون، ارسطو و فارابی یاد کرده، و ابن سینا را در موسیقی علمی و نه عملی ماهر دانسته است. پس از آن از برخی خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس و فرزندان آنان که به موسیقی اشتغال داشته‌اند و نیز از اسحاق موصلی، احمد مداینی حداد، باربد، صفی‌الدین ارموی و شاگردان او شمس‌الدین سهروردی، علی ستایی، حسن زامر و زیتون نام برده است. مراغی از موسیقی‌دانان معاصر خود تنها از خواجه رضوان‌شاه و پدر خود، غیبی، یاد کرده و خود را شاگرد پدرش دانسته است؛ و فصل ششم در بیان چند شدّ است. منظور از شدّ در اینجا کوک کردن وترهای ساز عود به ترتیبی خاص است. به گفتۀ مؤلف «شدّ روح»، محزون است و شنونده را به گریه وا می‌دارد و «شدّ خواب»، شنونده را به خواب می‌برد. همچنین از شدّ صبا نام برده و شدّی را، بدون ذکر نام، بیان کرده است که به گفتۀ مؤلف، شنونده را به خنده می‌آورد. در پایان مراغی ادعا کرده که خود وی با نواختن عود، جماعتی سنگین دل را به گریه واداشته، و سپس به خواب فرو برده است.

مآخذ

اسعدی، هومان، «ساختار گام بالقوه در موسیقی دوران تیموری»، فصلنامۀ موسیقی ماهور، تهران، 1381ش، س 5، شم‍‌ 18؛ حافظ ابرو، عبدالله، زبدة التواریخ، به کوشش کمال حاج سیدجوادی، تهران، 1372ش؛ خضرایی، بابک، مقدمه بر جامع الالحان (نک‍ : هم‍ ، مراغی)؛ صفی‌الدین ارموی، الادوار، به کوشش آریو رستمی، تهران، 1380ش؛ همو، الرسالة الشرفیة فی النسب التألیفیة، ترجمۀ بابک خضرایی، تهران، 1385ش؛ فارابی، کتاب الموسیقی الکبیر، به کوشش غطاس عبدالملک خشبه، قاهره، 1967م؛ کاتب، حسن، کمال الادب الغناء، به کوشش غطاس عبدالملک خشبه، قاهره، 1975م؛ مراغی، عبدالقادر، جامع الالحان، به کوشش بابک خضرایی، تهران، 1388ش؛ همو، شرح ادوار، به کوشش تقی بینش، تهران، 1370ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، بیروت، 1990م.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.